واژه عضو (ئوز=تن+va=پسوند دارندگی) از لغت سغدی ئوئیزه aùysa* به معنای خود تن اندام بدن body self ستانده شده که آنرا در آذربایجان öz در لکی وئژ wež در کوردی wekhev در فنلاند jäsen (یازن=member=عضو از ریشه کهن oza و یا osa به معنای part of a whole بخشی از کل) در مجارستان íz در صربستان اود уд و در کروواسی ud مینامند.
واژه عضو ozov به معنای رفاهمندی ثروتمندی (عاضی=ثروتمند) ستانده شده از لغت اوستایی isvan- به معنای well-off rich که از ریشهis- به معنای ثروت riches به دست آمده است. واژه is- همریشه با لغت هندواروپایی aik به معنای دارابودن مالکیت to have و همخانواده با لغت انگلیسی own (مال خود) و لغت آلمانی eigen است.
همانطور که میبینید دست به دزدیدن لغت زده .
کلمه ی öz از ریشه ی öymək که شکل قبلی آن ögmək است مشتق شده ایین فعل به معنی فکر کردن است و واژه ی ög به معنی عقل هم از همین فعل است
در آلمانی به صورت eigen وجود دارد که واژه ی ög دیده میشود .
همانطور که میبینید این واژه به صورت ögüt به معنی برداشت از سخن هم استفاده شده
پس واژه ی öz چنین است که ög+üz که در اینجا در حالت کلی به معنی شعور داشتن تفکر داشتن است مربوط به این است که انسان روی خود تفکر و شعور دارد
این واژه در کتیبه های اورخون هم آمده و مشتقات بسیار بسیار زیادی دارد که در زبان های هند و اروپایی و اوستایی بدون فعل است .
این واژه به صورت own وارد انگلیسی شده
واژه ی öz تقریبا در تمام ترکان استفاده میشود
واژه عضو در اصل به معنی در اختیار خود است .
ayağım mənim özəvimdi
واژه ی عضو به باب عربی رفته و کاملا ترکی است.
پسوند *و* در واقع به معنی در اختیار داشتن است
وظیفه : görəv
< TTü iş gör- +Av → gör-
در اختیار ایش گورمک کار کردن
واژه ی üyə همان کلمه özəv است
تبدیل *ز* به *ی* در ترکی مشهود است مثال :
Sözləmək
Söyləmək
özəv
öyəv
öyə
üyə
واژه ی عضو کلمه ای کاملا ترکیست و استفاده از آن کاملا مشکلی در ترکی ندارد.