واژه ی آذربایجان به هیچ عنوان  متعلق فارسی , اوستایی یا هر زبان دیگری نیست.
اول منابع را بخوانیم :


/ محمدحسن خان اعتمادالسلطنه درباره‌ی نام آذربایجان می‌گوید:
«آتروپاتنا: اسم قدیم مملکت آذربایجان است و آذربایجان ابتدا از مدی یعنی از بلاد جبال بود بعد جدا شد. وجه تسمیه این ولایت به این اسم آن که در زمان دارا آخرین پادشاه کیانی شخصی آذربادنام از جانب آن پادشاه در این ولایت حکومت داشت و آذرباد را یونانیها «آتورپات» می‌گفتند و ولایت منسوب به او را آتروپاتنا ضبط کرده بعد به زبان پهلوی آن را آذربادکان گفته و اعراب آن را معرب نموده آذربایجان کرده‌اند.»
 یاقوت حموی در معجم البلدان می‌گوید:
«قال ابن مقفع اذربیجان مسماه بآذرباد بن ایران بن الاسود بن سام بن نوح عم و قیل آذرباذ بن بیوراسف و قیل بل اذر اسم النار بالفهلویه و بایکان معناه الحافظ و الخازن فکان معناه بیت النار او خازن النار و هذا اشبه بالحق و اجری به لان بیوت النار فی هذه الناحیه کانت کثیراً جداً»
حموی، یاقوت. معجم البلدان. انتشارات اسدی. تهران. ۱۹۶۵٫ ص ۱۷۲

شمس الدین سامی در کتاب قاموس الاعلام در ذیل واژه‌ی «آذری» می‌نویسد:
«آتش و آتش پرستلکه منسوب» ن.ک:
 سامی، شمس الدین. قاموس ترکی. استانبول.  ۱۳۷۷ ق. جلد ۱

محمد طوسی در کتاب عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات می‌نویسد:
«آذربایجان منسوب است با ملک آذرباد بن ایران بن الاسود بن سام و اردبیل برین جهت است.»
 طوسی، محمد بن محمود بن احمد. عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات. به اهتمام دکتر منوچهر ستوده. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ۱۳۴۵٫ تهران.

اوژن فلاندن جهانگرد اروپایی در سفرنامه خود درباره نام آذربایجان می‌نویسد:
«آذربایجان یا زمین آتش درون. به مناسبت زلزله‌های پیاپی». ن.ک:
سفرنامه اوژن فلاندن. ترجمه حسین نور صادقی. نشر اشراقی. تهران. ۱۳۵۶٫ ص۶۷

سید محمد امین الخانجی در کتاب منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان می‌گوید:
«کانت أی اذربیجان تسمی عندالاقدمیین اطروباطینه …و معنی اذربیجان أو اطروباطینه أرض النار»
 الخانجی،سیدمحمدامین.کتاب منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان. مصر.۱۹۰۷٫ ص۱۴۸

حاجی زین العابدین شیروانی در کتاب ریاض السیاحه (۱۲۳۷ ه.ق) می‌گوید:
«قدیم الزمان آنمکانرا آذرپیگان میگفتند چه آذر در لغت فرس آتش را گویند و پیگان بکاف پارسی محل و مکان را نامند یعنی آتشگاه و آتشکده چون در بدایت آتش پرستی
در آنجا آتشکده چند احداث نمودند لاجرم مسمی بآذرپیگان گردید.»
– شیروانی، حاجی زین العابدین. ریاض السیاحه. به تصحیح اصغر حامد (ربانی). کتابفروشی سعدی. تهران. ۱۳۳۹٫ ص ۲۵٫

 احمدکسروی تبریزی ضمن اینکه اظهار می دارد « معنی درست این کلمه را نمی‌دانیم..»، در بررسی نام آتورپات، واژه‌ی «اتور» را همان آذر یا آتش و واژه‌ی پات را که بعدها به صورت پاد و باد درآمد، به معنای نگهبان می‌داند. ن.ک:
– کسروی، احمد. کاروند. به کوشش یحیی ذکاء. تهران، ۱۳۵۶، ص ۳۱۵

 نام این منطقه در کتاب بن دهش (خلاصه اوستا) ایـران ویچ ذکر گردیده است. در آن کتاب می خوانیم. «ایـران ویچ ناحیت آذربایجان است. ایـران ویچ (آذربایجان) بهترین سرزمین آفریده شده است. زرتشت چون دین آورد، نخست در ایـران ویچ (آذربایجان) فراز یشت، پرشیتوت و مدیوما (مدیا – ماد) از او پذیرفتند ایرانویچ یعنی آذربایجان». ن.ک:
– فرتیغ دادگی: بن دهش (خلاصه اوستا). گزارنده: مهرداد بهار. صص ۲۸ و ۱۵۲

 Esmailov, Rashidbaig. Azarbaijan Tarikhi. Azarbaijan. Baku. 1993. se26

 

 استرابون (۱۹ میلادی-۶۳پ.م) در توضیح خود درباره‌ی ماد کوچک می‌نویسد:
« بخش دیگر ماد را آتروپتنه (atropatene) خوانند. نام این بخش از ماد به نام ساتراپ آتروپاتس atropates باز خوانده می‌شود. اوست که نگذاشت این سرزمین هم پاره‌ای از ماد بزرگ گشته، به زیر فرمان شهریاری مقدونی‌ها درآید. این او با پادشاهان ارمنستان و سلوکوس و پس از آن‌ها پارت‌ها، با زناشویی پیوند و یگانگی به هم رسانیدند.

 

واژه ی آتر همان مشتق شده از فعل آتماق در ترکی است که واژه ی آتش هم از این فعل درست شده.

در واقع آتماق به سرعت اتفاق افتادن مربوط است واژه ی آت به معنی اسب هم از این بن هست
آتر یا آتور در آذربایجان به صورتی از حالت برق گفته میشود که برق میزند

مثال : چیراق آتدی
لامپ سوخت
که این همان کلمه ی  کاملا ترکی است که به اسم فارسی جعل میکنند
احتمال میرود که واژه اود به معنی آتش همان آت باشد اما در حالاتی واژه ی اورتچه - örtcə به معنی آتش در کتیبه های اورخون استفاده شده که پیش بینی میشود این واژه شکل سابق کلمه ی اود باشد چنین تفسیری پنجاه به پنجاه است .
واژه ی آتیر بدین گونه به #آذر تبدیل شده :
آتیر
آدیر
آذیر(تلفظ ذ در عربی شبیه به د است)
در بررسی هایی که هست آتور نام یک ملک بوده که در اثر نام او به آن آذربایجان تطبیق داده شد
ما در ترکی چنین واژگانی هم داریم :
آتارمان : قهرمان
آتیلقان : مرد بی باک
آتا : سرپرست - پدر
که احتمالا از طریق نام او چنین نامی بر این سرزمین برگزیده شده که یا از خصوصیت قهرمانیش چنین گفته شده یا اینکه آتش را به نمادش گفته اند.
آتیر+بات+قان
مشکل کسانی که میخواهند آن را معنی کنند واژه ی بات است.

بات همان پای و پا در فارسی است و مصدر پاییدن یک مصدر جعلی است و این واژه همان باغیت است   که از بن باغماق( بوغماق به معنی بستن) تشکیل شده مربوط به فرو رفتن #پا به زمین است .
که به صورت باتماق در حال حاضر در ترکی استفاده میشود
واژه ی پا در فارسی از فعل باتماق درست شده که به صورت پای هم دیده شده ارتباط پا با باتماق بدین گونه است که پا وسیله یا آلتی است که به زمین  میچسبد(استحکام میگیرد) که در سومری پات به معنی محافط استفاده شده  که اوستایی بودن این کلمه به کلی رد شده است و ریشه ای کاملا ترکی دارد.
واژه ی پادگان هم از همین ریشه است.
پس در نتیجه واژگان پاچه ، پایه همگی ترکی هستند.

از جمله مشتقات این کلمه واژه ی اوربات است که اور در سومری به معنی شهر و بات به معنی محافظ است
اوربات در سومری به معنی سگ محافظ استفاده میشده .
باتورقان : محافظ

ulusal sözlük

همین واژه در انگلیسی به صورت paddock به معنی حصار در انگلیسی مورد استفاده قرار میگیرد.واژه ی بات یا باد در مناطق آذربایجان همانند اردوباد استفاده شده.
واژه باد در فارسی به معنی همان باد هوا است که ربطی به باتماق  و پا در ترکی ندارد.
آتیر+بات+قان :
آتیربات : استحکام {بخش}(محافظ) #آتش
یا قهرمان محافظ
قان : پسوند مکان (این پسوند همیشه با اسم می آید و به صورت مکان معنی میشود مثال توفارقان
توپار : گروه  + قان)
و حال آتیرباتقان مشخص است :
محل اقامت آتیربات

واژه ی آذر جز ماه های اصلی آذربایجانی است و واژه ی کاملا ترکیست .