یاشاسین دوغما ائلیم ؛ یازیلسین آنا دیلیم

۳۱ مطلب با موضوع «آموزشی :: ریشه یابی کلمات تورکی» ثبت شده است

ریشه یابی واژگان #تیز , #تز #تاختن #تاز

این از کلمه از ریشه ی #tezmək به شتاب دور شدن است


#تزمک - tezmək : به شتاب دور شدن
جیم شدن
در رفتن
فرار کردن
گم شدن
(الدار فنی)
#تزجه - #tezcə : فورا-در مدت کوتاهی
#تزله مک - #tezləmək : شتاب کردن
#تز جانلی - #tezcanlı : بی آرام و قرار
#تازه - تزه -#təzə : نو
#تزشدن - #təzəşdən : باز هم - دوباره - باردیگر
و...
ترکانی که از این کلمه استفاه میکنند :
تاتار : (سرعت) tizlek
زود - سریع: tiz
باشکورد : (سرعت) tizlek
زود - سریع : tiz
ازبک : (سرعت) tezlik
زود - سریع : tez
ترکمن :
(سرعت) tizlik
زود - سریع : tiz
نوغای : uşuv - tezlik : سرعت
زود : erken
سریع : tez
ترکی آناتولی : hız : سرعت
سریع : hızlı
تقریبا تمام ترکان همین کلمه را استفاده میکنند برای طولانی نشدن پست آن ها را ننوشتم.

 

فعل tezmək به صورت تیز دقیقا به همین شیوه  استفاده شده و به همین معنی در ترکیه و فارسی وجود دارد.

 

تیز : hız
منابع استفاده شده از فعل تزمک
tezmek "kaçmak" [ Uygurca (1000 yılından önce) ]
tez "çabuk ol! acele et! anlamında emir" [ Dede Korkut Kitabı (1400 yılından önce) : Tez sevdüñ, tez usanduñ ]

 

واژه ی تازه هم از این فعل گرفته شده (təzək) و (tazaq) در تفهیم زمان به شکل زود است که به معنی  چیزی یا کسی که به تو در حالت زمانی نزدیکتر یا سریعتر از وضع نرمال به تو رسیده است که آنجاست که میگویند تازه است.

فعل #خیزیدن طبق قاعده ی زبان فارسی را ندارد چون در این مصدر پسوند یدن اضافه شده و طبق قاعده ی فارسی مانند کلمات بنیانی زبان فارسی مانند رفتن ,دیدن ,گرفتن نیاز به ی قبل پسوند مصدر نیست پس این کلمه ی مهاجر و مصدر جعلی برای این زبان است.


به احتمال بسیار زیاد هیزلی - hızlı در ترکی آناتولی همان tez ترکیست اما به احتمال بسیار کم احتمال دارد از فعل خیزیدن باشد باز هم این مصدر جعلیست و خیز همان قیزماق ترکیست.

واژه ی تاختن همان تاخماق ترکیست که تاز و تازی را در حالت مضارع از خود مشتق کرده است این نشانگر این است که زبان فارسی زاده زبان ترکیست.

۲۷ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه ی واژه ی #پوچ #بوش

واژه ی پوچ در فارسی همان بوش - boş ترکیست
این واژه از بن بوشماق - boşmaq به معنی زیان رسیدن (فرهنگ ترکی شاهمرسی) است.
بوش اسم این فعل است و به معنی خالی و شل است.

۲۷ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه ی واژه ی #بخت #موت

همان موت ترکی به معنی بخت است
موتلو : بختلی
بخت از بن باغماق بوغماق باماق به معنی بستن است
باغیشلاماق بخشایش در فارسی
از صفات خداوند است
در زندگی انسان بخت و سرنوشت نسیب شده از خداوند است.
بخشش
بخت
باغیش
باغیت

در ترکی به دو صورت رایج است


mut


باغیت - بخت - بوخت - بوت - موت


pay


باغیت - بای - پای


هر دو از واژه ی آشنای باغیشلاماق ترکی هستند که با تغییر فرم معانی خود را با تفسیر های متفاوت گرفته اند.

۲۷ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه ی واژه ی #بایرام #پدرام #بهادر #بها #بزرگ #بهرام

ریشه ی واژه ظاهر واژه بوی یا بئی ، بیگ ، بزرگ در فارسی است.

اصل واژه انگار ت داشته به صورت باترام بوده ذ* بعدا ایجاد شده در فارسی به صورت بزرگ دیده شده است و بعد آن هم دارای *ی (بایرام ) شده است
از م اسم ساز نشانگر آن است که این واژه فرم ترکی دارد به فعلی م* اضافه شده و آن اسم شده با فعلی به صورت بایراماق برخورد میکنیم به معنی بزرگداشتن جشن گرفتن (اولمک - اولوم مثال برای پسوند اسم ساز)

بزرگ داشتن - بایراماق
واژه واضح است که بئی - بیگ واژه ی کاملا ترکی است

کوچک و بزرگ دو واژه قرینه بر هم هستند که ترکی هستند
که در در ترکی به صورت بویوک دیده میشود.

بایرام یا باذرام به معنی بویوک توتولوموش بزرگ داشته شده است

بئی از بن بات - باتیر و این دو واژه هم ریز شده ی واژه ی باهادیر است برای اطلاعات کاملتر #بازار را جستجو کنید.

از ریز شدن باهادیر به باها برخورد میکنیم باها در پست ریشه ی بازار گفته شده است که از فعل باماق - بوغماق - باغماق به معنی بستن است.

چفت و بست کننده - پایه و حاکم و بزرگ
واژه ی بیگ - باها باغام به معنی پشتیبان و باغانا به معنی ستون از این بن هستند و همچنین بوی به معنی طول از این بن است.


واژه ی بزرگ در فارسی هم از این بن است از تبدیل *ت به ذ* ز*
ظاهر شده است و واژه ی بزرگ را تشکیل داده است،

و *ت* *ی* هم تبدیل شونده هستند در نام آذربایجان به شکل بای دیده میشود که شکل سابق آن بات است.

۲۷ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه ی واژه ی #آرام #آرامش

از بن آرا به معنی میان وسط


از بن آرماق به معنی خسته شدن (فرهنگ شاهمرسی)
با پسوند m ترکیب شده است

 

armaq


ar+m

 

aram


آرام شدگی در حد واسط قرار گرفتگی ساکن شدگی

۲۷ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه ی واژه ی #شاه #پادشاه #چاقو #چاق #شاخ

(اصلاحیه و مکمل)

 

در زبان ترکی ما فعل شاخماق چاخماق چیخماق را داریم.

شاخماق به معنی جرقه زدن است در اصل حرکت سریع در زمان است به معنی کوبیدن هم هست ( در اصل حرکت پر قدرت و نهایت نیرو است از شدت نیرو به اندازه و بزرگی اطلاق یافته و واژه ی چیخماق هم از این بن است)

چوخ به معنی زیاد هم از این ریشه است 
چاق در فارسی هم از این بن است
چاقو هم فارسیزه شده از چاخان به معنی تبر است
چاخان در فارسی هم گنده گویی از این فعل است.
شاخ به معنی بوینوز هم از این کلمه هست که در فارسی به معانی فرعی استفاده شده است.


واژه ی چیخماق از چاخماق یا شاخماق جدا شده است‌ 


الان هم در ترکی به صورت شاخ دور رایج است قبلا هم به شاه در آذربایجان شاخ میگفتند و الان هم انسان های پیر گاها شاخ تلفظ میکنند.

در اصطلاحاتی مثل شاخسی (شاه حسین) دیده میشود.

واژه خیشاه در اوستایی و خشایات در فارسی میانه همان واژه ی قاغا شاه (خاقان شاه ) شاه بزرگ به صورت صفت به شکل دیگر با صفت پادشاه ( رایج در ترکی به صورت پاشا ) یعنی بهادرشاه موجود است.
(ییخماق مشتق شده از یاخماق *برای توضیح تبدیل آوای چاخماق ارائه شده و ربطی به این پست ندارد*)

۱۳ دی ۹۷ ، ۰۹:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه واژۀ بخار

این واژه از بن بوغماق به معنی بستن و خفه کردن است.

بوغلاماق در ترکی به معنی بخار شدن بخار دادن است.

واژه ی بوغ به معنی سیبیل هم از شباهت بخار اطلاق شده است.

بوغار یا بوخار
خفه کننده یا مانع تنفس شونده

وارد شده به عربی به صورت بخار ، تبخیر ،...

boğ

buğ

buğlamaq

معادل واژه ی بخار :
بوغو - buğu بوغلانیش - buğlanış

۱۳ دی ۹۷ ، ۰۹:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه ی واژه ی دور (اوزاق) ، دور (اطراف)

وقتی میگوییم زبان را به آن ها آموختیم فکر میکنند ما نژاد پرست هستیم اما این یک واقعیت است به تفسیر این کلمات دقت کنید :

از فعل dönmək به معنی چرخیدن ، تبدیل شدن  شروع میکنیم 
ما در ترکی فعلی به شکل چونمک - çönmək داریم که واژه ی چئویرمک - çevirmək از آن مشتق شده است 

(çöndürmək ^ çönurmək ^ çöyürmək  çevirmək)

با حذف *ن* و *د* مواجه هستیم

همان اتفاق بر دونمک افتاده است : 

döndürmək ^ döyür ^ devirmək

به اطراف 

حالا تکلیف devir هم مشخص است عواما döyür - döyrə به معنی طرف (اطراف - دور - کناره ) گفته میشود واژه ی çevrə - چئوره هم به طرف هست.

حالا در عربی واژه ای به شکل دایر ، دایره ، دایر شدن میبینیم که همگی به تفسیر گرد هم آمدن مشتق شده اند.

دایره = دارای devir و دوره (döyrəli)
دایر = گرد هم آمده (devirlənmək)

واژه ی دور به معنی اوزاق هم از همین تفسیره به کناره تفسیر یافته است.

به مدت در ترکی dönəm هم گویند.

واژه ی təyər هم از این بن و تفسیر است به انگلیسی به صورت tyre - tire وارد شده است.

۱۳ دی ۹۷ ، ۰۹:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه یابی واژه های تار ، تاریک ، تیره

از بن درمک به معنیدن چیدن است (از درون کندن - به تفسیر چیدن دقت کنید به طور منظم بدون برش از مکان صحیح کندن است. )

از تفسیر داراماق - تاراماق به معنی نظم دادن مشتق شده است (لازم به خواندن پست قبلی است.)

از همین نظم دادن واژه ی دار به معنی تنگ را ساخته است. (دار دار اولماق به چینش مو در تفسیر شانه کردن نگاه کنید.)

داریخماق هم از این واژه مشتق شده است.

حال واژه داریق به فارسی به صورت تاریک وارد شده است.

دار به معنی تنگ است 
دار گورورم - تار میبینم
وسعت کمتری را میبینم
واژه ی dark در انگلیسی هم از این بن است.

در ترکی به صورت های مختلف مثل آلاتور - تورانلیق دیده شده است.

۱۳ دی ۹۷ ، ۰۹:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه یابی واژه تار (تار مو ، موسیقی) ، دری (پوست) و در ، در فارسی

این واژه از بن تاراماق - داراماق به معنی شانه کردن و نظم دادن است.

فعل مشتق داراماق از بن درمک به معنی چیدن است در واقع به معنی از درون بدون برش به طور منظم کندن است.


واژه ی درین به معنی عمیق و هم از این ریشه است.

با پسوند *ا* ترکیب شده و تفسیر از بن و بیخ دادن فعل تشکیل داده است
و تاراماق یا داراماق را ساخته است و اسمی مانند تار را ساخته است.


در واقع داراماق معنی منظم کردن در یک مسیر و موازات قرار گرفتن را دارد همانند تاری که در آلت موسیقی است.

در ترکی به صورت تار - tar تور - tor رایج است.

به صورت دار - dar به معنی تنگ در ترکی دیده شده است به تفسیر داراماق دقت کنید‌.

در در فارسی همان نظم بخش است و همان تنگ کننده است به زبان های هند و اروپایی از تفسیر دری - dəri به صورت در وارد شده است در سومری به صورت بر دیده شده است.

۱۳ دی ۹۷ ، ۰۹:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی