یاشاسین دوغما ائلیم ؛ یازیلسین آنا دیلیم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کمک در ترکی آزربایجانی» ثبت شده است

کلماتی که اثبات میکند ترکی زبان بن است

♦️درخت 
از بن دیره‌مک دورماق
همان واژه ی تیرک ترکی است.


♦️دختر 
از فعل دوغماق 
دوغار زاینده - مدام میزاید.


♦️در 
از dəri تدکی به معنی پوست از فعل درمک 

حرف اضافه ی *با* ، بستن ، بند ، بخیه
واژه در ترکی باستان به صورت مان - بان دیده شده است
از فعل بانماق (رجوع شود به کاشغری) باغینماق در اصل بوده و به صورت ban و dand در انگلیسی دیده شده است در عربی و فارسی به شکل ها بخیه ، بستن دیده شده است 
عیان است که هر چیزی به بستن و بخشش مربوط بود از باماق بوغماق ترکی است.

♦️تاریک - dark
از فعل درمک

♦️تیشه زدن
دئشمک ترکی

♦️عصب در عربی
از فعل اسمک ترکی ، اسمه‌جه،

♦️قطع - cut
قیرتماق (قیتماق)

♦️غروب 
قارارماق - قارانلیقلاماق


♦️قرب 
از قارپماق ترکی (قاباق)

♦️دو در زبان های هند و اروپایی عدد 2 در کره ای به صورت دول دیده شده است و ضمیر تو 
از کلمه ی تای از فعل تاخماق

♦️شاه
از چیخماق چاخماق

♦️خاقان - قاغان - king
از فعل قاغماق

♦️کردن در فارسی کار create انگلیسی
از فعل قاییرماق - گورمک

♦️باطل در عربی
از فعل باتماق


♦️ایمان 
از فعل اینانماق

♦️هوش 
از فعل اوسماق به معنی فکر کردن


♦️دیو 
از فعل تاخماق (داغ)

♦️تب در فارسی 
از فعل تاخماق (داغ در ترکی - داغیلماق)

♦️دریا در انگلیسی sea چینی آب به صورت shu
از su به معنی آب ( swim soup و...)

♦️ماست در انگلیسی yoghurt 
از فعل یوغماق


♦️دکتر
از توخداماق (توخدور)

♦️بها - بالا - والا - value - vendere
از بن باغماق

♦️در آلمانی و انگلیسی get 
از گتمک ترکی


♦️ بستن در آلمانی Schließen
ایشگیلله‌مک در ترکی به معنی چفت و بست کردن

♦️به صورت قالام در سانسکریت
به صورت قلم در عربی
از فعل قالاماق

♦️قائم در عربی 
از قاغماق ترکی (قالین قاییم)

♦️قاب در اکثر زبان های هند و اروپایی
از قاپماق ترکی (قابیق)

♦️طبق در عربی table tablet انگلیسی
از تپمک ترکی به صورت تاباق رایج است.


♦️در بیشتر زبان های هند و اروپایی new به معنی جدید از yeni ترکی ( yeni eni - new)

♦️جوان young 
ینی از ترکی

♦️پسر boy در انگلیسی
بی - bəy ترکی

♦️جارو کردن sweep 
سوپورمک ترکی

♦️تپه در فارسی top انگلیسی
از تمپک ترکی

♦️بار - burden در انگلیسی و فارسی
از بارماق ترکی

من - سن 
♦️من به قرینه ی سن است یعنی ترکی است در تمام زبان های هند و اروپایی و بشر تقریبا وجود دارد.

♦️برابر در فارسی
بیره بیر

♦️در انگلیسی block به معنی تکه
از بولمک bölük ترکی

♦️در انگلیسی belt کمربند
از بئل ترکی

♦️در انگلیسی dawn نور صبحگاه در فارسی بام(داد) 
از دان ترکی


♦️مثل - same 
سانماق - سانکی

♦️قرار 
از قورماق ترکی

♦️پگاه - صباح
از بایاق ترکی ( باغاماق - بایاماق - بایاق - پاقاق - پاگاه وارد شده به عربی به صورت صباح)

♦️در انگلیسی deep
دیب ترکی ( از تپمک ترکی)

♦️در انگلیسی ox
اوکوز ترکی از اوغماق

♦️قبل
قاباق

♦️ادب
از دب ترکی

♦️در انگلیسی up - اب - آبا
از آببیلماق ترکی (آبی - آبا )

 

ما بخواهیم این کلمات را بگذاریم هزار ها صفحه خواهد بود. 

۱۳ دی ۹۷ ، ۰۹:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه یابی واژه آذربایجان (منابع)

واژه ی آذربایجان به هیچ عنوان  متعلق فارسی , اوستایی یا هر زبان دیگری نیست.
اول منابع را بخوانیم :


/ محمدحسن خان اعتمادالسلطنه درباره‌ی نام آذربایجان می‌گوید:
«آتروپاتنا: اسم قدیم مملکت آذربایجان است و آذربایجان ابتدا از مدی یعنی از بلاد جبال بود بعد جدا شد. وجه تسمیه این ولایت به این اسم آن که در زمان دارا آخرین پادشاه کیانی شخصی آذربادنام از جانب آن پادشاه در این ولایت حکومت داشت و آذرباد را یونانیها «آتورپات» می‌گفتند و ولایت منسوب به او را آتروپاتنا ضبط کرده بعد به زبان پهلوی آن را آذربادکان گفته و اعراب آن را معرب نموده آذربایجان کرده‌اند.»
 یاقوت حموی در معجم البلدان می‌گوید:
«قال ابن مقفع اذربیجان مسماه بآذرباد بن ایران بن الاسود بن سام بن نوح عم و قیل آذرباذ بن بیوراسف و قیل بل اذر اسم النار بالفهلویه و بایکان معناه الحافظ و الخازن فکان معناه بیت النار او خازن النار و هذا اشبه بالحق و اجری به لان بیوت النار فی هذه الناحیه کانت کثیراً جداً»
حموی، یاقوت. معجم البلدان. انتشارات اسدی. تهران. ۱۹۶۵٫ ص ۱۷۲

شمس الدین سامی در کتاب قاموس الاعلام در ذیل واژه‌ی «آذری» می‌نویسد:
«آتش و آتش پرستلکه منسوب» ن.ک:
 سامی، شمس الدین. قاموس ترکی. استانبول.  ۱۳۷۷ ق. جلد ۱

محمد طوسی در کتاب عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات می‌نویسد:
«آذربایجان منسوب است با ملک آذرباد بن ایران بن الاسود بن سام و اردبیل برین جهت است.»
 طوسی، محمد بن محمود بن احمد. عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات. به اهتمام دکتر منوچهر ستوده. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ۱۳۴۵٫ تهران.

اوژن فلاندن جهانگرد اروپایی در سفرنامه خود درباره نام آذربایجان می‌نویسد:
«آذربایجان یا زمین آتش درون. به مناسبت زلزله‌های پیاپی». ن.ک:
سفرنامه اوژن فلاندن. ترجمه حسین نور صادقی. نشر اشراقی. تهران. ۱۳۵۶٫ ص۶۷

سید محمد امین الخانجی در کتاب منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان می‌گوید:
«کانت أی اذربیجان تسمی عندالاقدمیین اطروباطینه …و معنی اذربیجان أو اطروباطینه أرض النار»
 الخانجی،سیدمحمدامین.کتاب منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان. مصر.۱۹۰۷٫ ص۱۴۸

حاجی زین العابدین شیروانی در کتاب ریاض السیاحه (۱۲۳۷ ه.ق) می‌گوید:
«قدیم الزمان آنمکانرا آذرپیگان میگفتند چه آذر در لغت فرس آتش را گویند و پیگان بکاف پارسی محل و مکان را نامند یعنی آتشگاه و آتشکده چون در بدایت آتش پرستی
در آنجا آتشکده چند احداث نمودند لاجرم مسمی بآذرپیگان گردید.»
– شیروانی، حاجی زین العابدین. ریاض السیاحه. به تصحیح اصغر حامد (ربانی). کتابفروشی سعدی. تهران. ۱۳۳۹٫ ص ۲۵٫

 احمدکسروی تبریزی ضمن اینکه اظهار می دارد « معنی درست این کلمه را نمی‌دانیم..»، در بررسی نام آتورپات، واژه‌ی «اتور» را همان آذر یا آتش و واژه‌ی پات را که بعدها به صورت پاد و باد درآمد، به معنای نگهبان می‌داند. ن.ک:
– کسروی، احمد. کاروند. به کوشش یحیی ذکاء. تهران، ۱۳۵۶، ص ۳۱۵

 نام این منطقه در کتاب بن دهش (خلاصه اوستا) ایـران ویچ ذکر گردیده است. در آن کتاب می خوانیم. «ایـران ویچ ناحیت آذربایجان است. ایـران ویچ (آذربایجان) بهترین سرزمین آفریده شده است. زرتشت چون دین آورد، نخست در ایـران ویچ (آذربایجان) فراز یشت، پرشیتوت و مدیوما (مدیا – ماد) از او پذیرفتند ایرانویچ یعنی آذربایجان». ن.ک:
– فرتیغ دادگی: بن دهش (خلاصه اوستا). گزارنده: مهرداد بهار. صص ۲۸ و ۱۵۲

 Esmailov, Rashidbaig. Azarbaijan Tarikhi. Azarbaijan. Baku. 1993. se26

 

 استرابون (۱۹ میلادی-۶۳پ.م) در توضیح خود درباره‌ی ماد کوچک می‌نویسد:
« بخش دیگر ماد را آتروپتنه (atropatene) خوانند. نام این بخش از ماد به نام ساتراپ آتروپاتس atropates باز خوانده می‌شود. اوست که نگذاشت این سرزمین هم پاره‌ای از ماد بزرگ گشته، به زیر فرمان شهریاری مقدونی‌ها درآید. این او با پادشاهان ارمنستان و سلوکوس و پس از آن‌ها پارت‌ها، با زناشویی پیوند و یگانگی به هم رسانیدند.

 

واژه ی آتر همان مشتق شده از فعل آتماق در ترکی است که واژه ی آتش هم از این فعل درست شده.

در واقع آتماق به سرعت اتفاق افتادن مربوط است واژه ی آت به معنی اسب هم از این بن هست
آتر یا آتور در آذربایجان به صورتی از حالت برق گفته میشود که برق میزند

مثال : چیراق آتدی
لامپ سوخت
که این همان کلمه ی  کاملا ترکی است که به اسم فارسی جعل میکنند
احتمال میرود که واژه اود به معنی آتش همان آت باشد اما در حالاتی واژه ی اورتچه - örtcə به معنی آتش در کتیبه های اورخون استفاده شده که پیش بینی میشود این واژه شکل سابق کلمه ی اود باشد چنین تفسیری پنجاه به پنجاه است .
واژه ی آتیر بدین گونه به #آذر تبدیل شده :
آتیر
آدیر
آذیر(تلفظ ذ در عربی شبیه به د است)
در بررسی هایی که هست آتور نام یک ملک بوده که در اثر نام او به آن آذربایجان تطبیق داده شد
ما در ترکی چنین واژگانی هم داریم :
آتارمان : قهرمان
آتیلقان : مرد بی باک
آتا : سرپرست - پدر
که احتمالا از طریق نام او چنین نامی بر این سرزمین برگزیده شده که یا از خصوصیت قهرمانیش چنین گفته شده یا اینکه آتش را به نمادش گفته اند.
آتیر+بات+قان
مشکل کسانی که میخواهند آن را معنی کنند واژه ی بات است.

بات همان پای و پا در فارسی است و مصدر پاییدن یک مصدر جعلی است و این واژه همان باغیت است   که از بن باغماق( بوغماق به معنی بستن) تشکیل شده مربوط به فرو رفتن #پا به زمین است .
که به صورت باتماق در حال حاضر در ترکی استفاده میشود
واژه ی پا در فارسی از فعل باتماق درست شده که به صورت پای هم دیده شده ارتباط پا با باتماق بدین گونه است که پا وسیله یا آلتی است که به زمین  میچسبد(استحکام میگیرد) که در سومری پات به معنی محافط استفاده شده  که اوستایی بودن این کلمه به کلی رد شده است و ریشه ای کاملا ترکی دارد.
واژه ی پادگان هم از همین ریشه است.
پس در نتیجه واژگان پاچه ، پایه همگی ترکی هستند.

از جمله مشتقات این کلمه واژه ی اوربات است که اور در سومری به معنی شهر و بات به معنی محافظ است
اوربات در سومری به معنی سگ محافظ استفاده میشده .
باتورقان : محافظ

ulusal sözlük

همین واژه در انگلیسی به صورت paddock به معنی حصار در انگلیسی مورد استفاده قرار میگیرد.واژه ی بات یا باد در مناطق آذربایجان همانند اردوباد استفاده شده.
واژه باد در فارسی به معنی همان باد هوا است که ربطی به باتماق  و پا در ترکی ندارد.
آتیر+بات+قان :
آتیربات : استحکام {بخش}(محافظ) #آتش
یا قهرمان محافظ
قان : پسوند مکان (این پسوند همیشه با اسم می آید و به صورت مکان معنی میشود مثال توفارقان
توپار : گروه  + قان)
و حال آتیرباتقان مشخص است :
محل اقامت آتیربات

واژه ی آذر جز ماه های اصلی آذربایجانی است و واژه ی کاملا ترکیست .

۰۸ دی ۹۷ ، ۰۹:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی

ریشه یابی واژه کمک

همانطور که باید بدانید این کلمه را دهخدا نه تنها فارسی ندانسته بلکه ترکی دانسته هیچ ریشه ای در فارسی و حتی زبان های نسبتی که مانند اوستایی و سانسکریت میدهند هم نمیتواند کمکشان کند.

اما ریشه این واژه در عین حال خیلی جالب است.

kümək

  • تفسیر اول :
در ترکی küm به معنی توده و پیله یا در کل به معنی چیزی که یکجا جمع شده است 
küm+ək
در اینجا در حالت پسوند وسیله و یا حالت است مانند قازماق-بارماق...
که اگر بخواهیم آن را تفسیر کنیم بدین حالت دست می آوریم :
حالت همکاری(جمع شدگی) 
منه کمک ادین : با من همکاری کنید تا بتوانم کارم را درست انجام دهم.
میتواند تا حدودی صحیح باشد.

  • تفسیر دوم :
در تفسیر دوم میتوان این کلمه را از ریشه ی küy به معنی صدا دانست
küyümək: حالت فرار کردن حیوانات با صدا
hay küy : سر و صدا
این واژه در اورخون به صورت kü آمده و واژه ی خیلی قدیمی است
kü(yu)m+ək
راهی برای ابراز صدا
به حالتی که انسان توسط صدایش کارش را انجام میدهد.
معادل این کلمه در فارسی به صورت یاوری کردن درست میتواند باشد.

یاشاسین دوغما ائلیم ؛ یازیلسین آنا دیلیم
۰۷ دی ۹۷ ، ۰۹:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پناهی