این واژه از بن تاراماق - داراماق به معنی شانه کردن و نظم دادن است.

فعل مشتق داراماق از بن درمک به معنی چیدن است در واقع به معنی از درون بدون برش به طور منظم کندن است.


واژه ی درین به معنی عمیق و هم از این ریشه است.

با پسوند *ا* ترکیب شده و تفسیر از بن و بیخ دادن فعل تشکیل داده است
و تاراماق یا داراماق را ساخته است و اسمی مانند تار را ساخته است.


در واقع داراماق معنی منظم کردن در یک مسیر و موازات قرار گرفتن را دارد همانند تاری که در آلت موسیقی است.

در ترکی به صورت تار - tar تور - tor رایج است.

به صورت دار - dar به معنی تنگ در ترکی دیده شده است به تفسیر داراماق دقت کنید‌.

در در فارسی همان نظم بخش است و همان تنگ کننده است به زبان های هند و اروپایی از تفسیر دری - dəri به صورت در وارد شده است در سومری به صورت بر دیده شده است.