همانطور که باید بدانید این کلمه را دهخدا نه تنها فارسی ندانسته بلکه ترکی دانسته هیچ ریشه ای در فارسی و حتی زبان های نسبتی که مانند اوستایی و سانسکریت میدهند هم نمیتواند کمکشان کند.

اما ریشه این واژه در عین حال خیلی جالب است.

kümək

  • تفسیر اول :
در ترکی küm به معنی توده و پیله یا در کل به معنی چیزی که یکجا جمع شده است 
küm+ək
در اینجا در حالت پسوند وسیله و یا حالت است مانند قازماق-بارماق...
که اگر بخواهیم آن را تفسیر کنیم بدین حالت دست می آوریم :
حالت همکاری(جمع شدگی) 
منه کمک ادین : با من همکاری کنید تا بتوانم کارم را درست انجام دهم.
میتواند تا حدودی صحیح باشد.

  • تفسیر دوم :
در تفسیر دوم میتوان این کلمه را از ریشه ی küy به معنی صدا دانست
küyümək: حالت فرار کردن حیوانات با صدا
hay küy : سر و صدا
این واژه در اورخون به صورت kü آمده و واژه ی خیلی قدیمی است
kü(yu)m+ək
راهی برای ابراز صدا
به حالتی که انسان توسط صدایش کارش را انجام میدهد.
معادل این کلمه در فارسی به صورت یاوری کردن درست میتواند باشد.

یاشاسین دوغما ائلیم ؛ یازیلسین آنا دیلیم