همانطور که به ادعای دوستان میباشد این فعل را باز هم فارسی معرفی میکنند و از فعل چاکیدن میدانند اما واقعا مسخره هست چون زبانی که ق ندارد چگونه مدام کلماتش  چاقو , چاق با ق تمام میشود واقعا باید آن ها دزدی کلمات را کنار گذارند.

حال به بررسی آن دو کلمه میرسیم و شگفتی ترکی در ارتباط بین آن هارا خواهیم دید

چاخماق-شاخماق این دو فعل در بین مردم رایج است و به معنی درخشیدن (با سرعت) جرقه زدن در پرانتز که با سرعت را نوشتم مربوط به چاغ در ترکی است به معنی زمان ؛ بدین معنی است که چاغماق همان چاخماق-چاقماق است. ما در ترکی فعلی به طور چاغلاماق چای(چاغ) به معنی رود و خروشیدن داریم.

کم ارتباط نیست با کلمه سرعت و حتی چاخان به معنی جفنگ هم با همین ارتباط دارد بدین شکل که تند تند حرف زدن ریشه ی چاخان باشد به منبع الدار فنی این کلمه در گذشته به معنی تبر را هم داشته باز هم مرتبط هستند لقبی است که به تبر دادند زود از بین بر ، باز هم متصل به سرعت است.

چاخی(چاقو) که به فارسی وارد شده و در گذشته به معنی تبر بوده به سرعت ربط دارد ینی چیزی که فوری میبرد

حالا ربطش با چاق (پوتا) چیست؟

بله این کلمه در این تفسیر به کسی است که به سرعت بزرگ شده و پف کرده است حتی کلمه چاخیر به معنی باده هم بی ربط با زمان نیست چیزی که زود عقل را میپراند.

حتی این کلمه با کلمه ی چاققال به معنی شغال هم هم ریشه هست به معنی اینکه این حیوان پر جست و خیز است

حال کوته فکران نه ریشه میابند نه تفسیر میکنند و فقط کارشان این است که بگویند کلمات دخیل در ما ترکی نیست یک نوع حسادت زبانی است.


یاشاسین دوغما ائلیم ؛ یازیلسین آنا دیلیم