ریشه یابی حرف های اضافه ی * #به * - * #با * - و در فارسی و * #و * در عربی و ریشه یابی کلمات باغ و بهار
این دو حرف اضافه از ریشه باغماق (بوغماق : خفه کردن )و در کل از کلمه ی باغ و مرتبط با باغلاماق است.
در واقع واژه ی بوغماق و باخماق به معنی دیدن هر دو یک فعل هستند که مورد تغییرات آوایی و معنی شدند.
باخماق یا باغماق یا بوغماق هر سه یک فعل هستند
که به ارتباط و بسته شدن مرتبط هستند
جز کلمات بنیانی زبان ترکی هستند که مشتقات بسیار بسیار زیادی دارند اما من چند تا مربوط به باغ رو مینویسم :
باغیر - Bağır : جیگر
باغ : محیط بسته(حصار کشیده شده)
باغیرساق - bağırsaq : روده
باغیش - bağış : بستگی - مرتبط
باغا - bağa : لاک پشت(مربوط به محدودیت و دست و پا بستگی حیوان)
و...
bağ "bağ, düğüm, akit, ittifak " Orhun Yazıtları ،735)
واژه ی باغ در حالت کلی به معنی اتصال,متصل,بستگی است.
حال ربطش به حرف های اضافه ی *به* و *با* مشخص است.
من به مدرسه میروم
من *باغ* مدرسه میروم
باغ در واقع متصل گر من به مدرسه است
من با او میروم
من *باغ* او میروم
باز هم باغ متصل گر من به اول است.
واژه ی باغ به همین صورت وارد فارسی و پهلوی شده.
واژه های #به و #بهتر هر دو ترکی هستند
باغتر یا باغدا در واقع به اشتراک و معنی ارتباط و وابستگی بیشتر در مسئله را داراست
بازیکن بهتری است :
بازیکنی است که با خلق و خوی من ارتباط بهتری برقرار میکند.
واژه ی بهتر به صورت better وارد زبان انگلیسی شده .
حتی واژه ی بهار هم ترکی است.
باغ+ار
متصل گر زمستان به تابستان
این واژه به صورت و (və) وارد عربی شده و نقش حرف پیوند در زبان عربی را دارد.
حروف , و , به , با همگی ترکی هستند و استفاده از حرف پیوند *و* در ترکی کاملا مقبول است.
حرف اضافه ی بر هم متشکل از دو حرف باغ+ایر به معنی وابسته کننده و مرتبط کننده است که باز هم ترکی است.
ریشه ی کلمه پاییز:
/لغت اوستایی pati-zya که در زبان پهلویک به شکل پاتیز-پاتیچ-پادیز←*پاییز ثبت شده و آنرا در چک-اسلوواک po-dzim (پا=سوی+زیم=زمستان) میخوانند به معنای «به سوی زمستان» است که در آن پا به معنای به-به سوی-به سمت و زیم که در اوستایی به شکل zyā ثبت شده به معنای زمستان است.
به همین شکل لغت pavasaris شکل اصلی لغت *بهار (پا=سوی+وسار= تابستان) و به معنای «به سوی تابستان» است که در آن واژه اوستایی vasara به معنای تابستان است.
باغیر + زم
باغیت + زم
همان بر در فارسی امروزی که زم همان زمستان است.